تاریخچه موسیقی گیلان
موسیقی گیلان در یک نگاه کلی طبیعت گرایانه است و از اشتراکات خاصی بهره می برد که به جهت وفاق فکری و هسته های پیوند قومی دارای اهمیت است و آن بهره گیری از سلسله جبال البرز و دریای خزر است. بخش دیگر موسیقی گیلان از تنوعات قومی کوچیده و ساکن شده در آن ناحیه بهره می گیرد. اقوامی چون صوفیان خلعتبریها، عامارلوهای کُرد و ترک های آذربایجان کهن که به مروز زمان در این سرزمین رشد یافته اند و زبانهای گیلی، تاتی، ترکی، کرمانج شمالی، راجی و پارسی جدید در آن جاری است.
در عهد باستان چهار قوم در این ناحیه زیست می کرده اند که عبارت بوده اند از:
1. کاسپیها (که دریای خزر به همین سبب کاسپین نام گرفت).
2. کادوسیها (که در ارتفاعات کوهستان بخش غربی و جلگه های گیلان فعلی می زیسته اند)
3. ماردها یا آماردها
4. گیلها که به تدریج با کادوسیها به صورت تیره واحدی درآمدند.
هنگامیکه کوروش هخامنشی سد شمال و جنوب بابل را با یاری کادوسیان و سکاها ویران ساخت، اقوام ایرانی با بابلیان به داد و ستد اقتصادی و مبادله فرهنگی و هنری پرداختند که لاجرم در این میانه نشر موسیقی نیز بین دو ملت ایران و بابل رد و بدل شد که به احتمال قریب به یقین موسیقی در منطقه گیلان در عصر هخامنشی وجود داشته است. (کریم کوچکی زاد – تاریخ موسیقی گیلان).
در این سرزمین آوازهای زنان اشکال بسیار زیبایی داشته است که امروزه کمتر می شود آن را شنید. یکی از علل قوی بودن موسیقی زنان در گیلان ریشه در اعتقادات باستانی این دیار دارد که به رب النوع زن معتقد بوده اند و منزلت والایی برای زن در اقوام گیل و دیلم قائل بوده اند. در بخش موسیقی مردان اصلی ترین نواها مربوط به شبانان است که در این سرزمین به دو دسته تقسیم شده اند: الف) گوسفندچران ها ب) گاو چران ها که به نام گالشها شناخته می شده اند. شبانان نغمه های بسیار زیادی داشته اند که در بخش ترانه های گیلان به آنها خواهیم پرداخت.
موسیقی تالش ها دسته دیگری از موسیقی سرزمین گیلان است که خود دارای اهمیت فراوانی است. تنوع زبانی آنان در چهار گویش آستارایی، لنکرانی، ماسالی یکی است و همین مسئله سبب خاصی است در گوناگونی نغمات آوازی این قوم اما به دلیل گسترش زبان ترکی تأثیرات فراوانی از فرهنگ وارد شده گرفته اند. به سبب افت و خیزهای سیاسی منطقه در طول تاریخ موسیقی تالشی بیشتر به سوگ حماسه نزدیک تر است. مایه های شرحی یادآور هجران و تأسف بر گذشته و مرگ پهلوانان را در خود دارد که به نوعی غریبی خوانی پرشکوه می توان آن را تشبیه نمود. مهمترین نغمه های تالشی را دستونها تشکیل می دهند مانند دستون های ماسالی، دستون های تالشی و دستون های ماسالی که همگی روایاتی از تمامی گذشته این قوم است.
موسیقی سنتی و گیلکی در گیلان به طور عمده به دو مرکز اصلی در این منطقه تقسیم می شود. منطقه دیلمان در شرق گیلان و منطقه تالش در بخش های غربی گیلان. البته این دو فرهنگ در ادامه با هم ترکیب شده و فرهنگ مشترکی را بوجود آورده اند که بطن موسیقی گیلکی را تشکیل می دهد.
موسیقی مردم دیلمان گیلان که یکی از رکن های اساسی در موسیقی گیلکی است، خود متشکل از فرهنگ مردم کُرد، تات و لُر است که به این منطقه مهاجرت کرده اند. موسیقی سنتی رقص زنان و مردان نیز در همین چهارچوب قرار می گیرد و نام های مختص به خود هم دارند. رقص سنتی گیلکی برای مردان به نام رقص پایا "ولگ سری" نامیده می شود. رقص زنان نیز شامل نوعی رقص به نام رقص چراغ است و حرکتی نمادین و حماسی در بین زنان گیلک است.
منطقه زیبای دیلمان
موسیقی اصیل دیلمان در مقایسه با موسیقی تالشی که هر دو از موسیقی گیلکی اصیل هستند دارای پیچیدگی کمتری است اما اصالت و معنایی عمیق دارد.
موسیقی گیلان نیز مانند موسیقی بسیاری از نواحی دیگر ایران از جنبه های مختلف تحت تأثیر موسیقی اقوام همجوار قرار گرفته است. حضور اقوام مختلف ترک ها، کردها، خانوارهای اصفهانی، لُر و مهاجران قفقاز در محدوده جغرافیایی گیلان بر گستره این تأثیر افزوده است. تنکابن محل تلاقی سه فرهنگ متفاوت موسیقیایی است. در این منطقه از یک سو مشهورترین آوازها و منظومه های مازندرانی و از طرف دیگر رزیمقام های سازی و آوازی به موسیقی گیلان راه یافته و با پذیرش تغییراتی در حالت ها، تحریرها و گاه دگرگونی مایگی نغمه، بومی شده اند و از سوی دیگر نغمه ها نیز توسط چارواداران خوش الحان از نواحی کوهپایه ای و کوهستانی به مناطقی از گیلان مانند اشکور، دیلمان و سیاهکل منتقل شده و از آنجا در مناطق مختلف گیلان انتشار یافتند. کولیان این منطقه مرزی نیز متناوباً به جابجایی و تلفیق فرهنگ موسیقی گیلکی و مازندرانی پرداخته و موجبات رسوخ بسیاری از نغمه ها، بخصوص نغمه های موسیقی مراسمی و جشن و سرور را بین این دو فرهنگ فراهم ساختند. از همین رو بسیاری از نغمه ها در مناطق شرقی گیلان و غرب مازندران بین حالت ها و ویژگی های موسیقی تبری و گیلکی معلق هستند.
غربتی های دیلمان نیز به برخی آوازهای مناطق مرکزی ایران (دشتستانی) شبیه اند. این تأثیرپذیری در شعرها نیز آشکار است. نمونه های متعددی از شعرهای باباطاهر در آوازهای دیلمی رواج دارند که جایگزین شعرهای بومی گیلکی شده اند. گمان می رود که این تأثیرگذاری نیز از طریق چارواداران و سپس از طریق مجریان موسیقی مذهبی و شبیه خوانی میسر شده است.
حضور و عمومیت برخی از ریز مقام ها در مایه شوشتری که متفاوت با موسیقی گیلان است، نتیجه مهاجرت خانوارهایی از مناطق مرکزی، مخصوصاً اصفهان است که بیشتر در کوچصفهان و اطراف آن ساکن شده اند. بنظر می رسد ریزمقام هایی که در این منطقه و با مایگی ماهور شنیده می شود، نتیجه حضور خانوارهای لُری است که برای ساختن تفنگ و یا ادوات کشاورزی به حوالی رودسر کوچانده شده اند.
تأثیر موسیقی تالش را نیز در این زمینه نمی توان نادیده گرفت. علاوه بر این، برخی قطعات مراسمی و نغمه های شادمانی همچون لزگی آشکارا از موسیقی مهاجران قفقازی گرفته شده اند. در روستاهای گیل نشین شرق و جنوب شرقی ماسال غیر آوازهای گالشی از بعضی تزئین های تالشی تأثیر پذیرفته اند. طبیعی است که موسیقی گیلان نیز به نوبه خود تأثیرات مشخصی را در موسیقی اقوام و مناطق همجوار داشته است
ادامه مقاله را می توانید "
موسیقی آوازی و سازی در گیلان"مطالعه کنید.