مقدمه ای بر موسیقی سنتی ایران
در یک بیابانی دور از آبادی که حصارش معدود قله هایی است که از او پاسداری می کنند راه می روی، گوش کن،صدایش را می شنوی؟
کمی نزدیک تر بیا
اکنون شنیدی
این نوای نی چوپان تنهامانده در صحرای ماست، نوایی که از برای گله نیست که گله بهانه است برای دل چوپان که بگوید به چه اندازه دلش غمگین است، چوپان می دمد و نی جان می گیرد، عرش به لرزه درمی آید و قلب ما سحر می شود، آری، این اعجاز نوایی است که آدمی سالهاست با آن آشناست، می دانم،آن روزکه چوپان می نواخت فکرمی کرد که جزئی از تاریخ شود،تاریخی که دیروز ماست و ما نیز روزی به آن خواهیم پیوست،تاریخی که جزئی ازسنت ایست که همان سنت است، زیبایی سنت به قدمت آن است درست مثل همان نی چوپان که هر چه کندتر بود، دلنشینتر بود، پس باید بنویسیم، از آمیزش سنت و موسیقی، از وجود سنت در موسیقی و اینکه چرا پرداختن به روح این دو واژه مرابه خود مشغول کرده است، علت آن احساس غریبی است که نسبت به این موضوع در وجود خویش دیدم، موسیقی در ذره، ذره های هستی جاری است، گاه آنچنان بی صدا از کنار ما عبور می کند که حضورش را احساس نمی کنیم.

در وجود ما، در مکتب ما موزون ترین ترآنه هستی هر روز و هر شب درحال تکرار است و ما هیچ گاه آن را درک نمی کنیم, ترانه ای که به یادمان می آورد که زنده ایم وزندگانی مان چه بهایی دارد، ترانه ای که به یادمان می آورد چقدر محتاج صدای قلب عزیزمانیم.
موسیقی جزء هنرهایی است که از دیرباز در تمام جوامع بشری وجود داشته است، به گونه ای که می توانیم بگوئیم از آن زمان که بشریت شکل گرفت، خود را به موسیقی محتاج می دانست، انسان اولیه نیازهای ابتدایی خود را با آهنگ های موزون تلفیق می کرد، شکار، مرا سم آئینی و هر آنچه که از ابتدا وجود داشته به گونه ای با موسیقی مرتبط بوده است، از این رومی توان نتیجه گرفت که موسیقی از دیرباز پیوند ناگسستنی با سنت داشته است.
این مطلب را برای آن گفتم که جوهره این مقاله برای خودم و آنانکه به مطالعه آن می پردازند آشکار شود، گرچه در این اندک نوشته ها توا ن پرداختن به بحث کلی سنت در موسیقی نیست و شجاعت من درادای این تحقیق کم می باشد به همین علت وجود سنت رادرموسیقی ایران رامورد بررسی قرار می دهم.
ایران، کشور تاریخ، اسطوره، مذهب و سنت، کشور کاخهای به جامانده و برباد رفته که در هر یک از آنها روزی دنیایی جریان داشته است، چون که امروزه ما در آن نفس می کشیم و هیچ حال آن را در نمی یابیم، کشوری که روزگاری قلب تاریخ بوده است و امروز آنچنان از یاد رفته که خود ما نیز فراموش کردیم که عمراین سنگ فرش های زیر پایمان به کجامی رسد,ری ،ایران ،ایران جاوید که مهد هنر بوده است، انچنان که گفته اند هنر نزد ایرانیان است و بس. موسیقی در ایران قدمتی چند هزار ساله دارد، آنقدر که می توانیم موسیقی را جزئی از سنت ایرانیان بدانیم, ایرانی که جنگ های و آهنگ شیپورهایش آشناست، اعیادش و عدل را از یاد نمی برد،حفوت پادشاهانش به سیم های نازک تارجان داده است.
تاریخ موسیقی سنتی ایران :
خشک چوب و خشک سیم و خشک پوست
از کجا می آید این آوای دوست " مولوي "
موسیقی در ایران به دلایل بسیار تاریخی، از روزگاران پیشین فراتر از مرزهای کنونی ایران قدم گذاشته و خواستگاه های بسیارداشته است، نکته ضروری اینکه بدانیم بسیاری از مرزهایی که در روزگاران دور جزء سرزمین های ایران بوده و از مراکز علمی فرهنگی در ایران به شمار می رفتند. امروزه سرزمینی مستقل می باشند.
در ایران کهن به رشته های مختلف هنری "هنر " اطلاق نمی شد و هنرمند "صنعتگر" نامیده می شد، در تفکر ایرانی به هر حرفه ای که به حد کمال انجام می گرفت، "هنر" اطلاق می شد و به کسی که مهارت و تخصص خاصی در حرفه ای داشت "هنرور" به طوری که در فارس ، دری به" موسیقی دان "در مرحلۀ عملی "رامشگر" و در مرحلۀ تئوری حکیم اطلاق می شد نه هنرمند واژۀ " هنر " ریشۀ اوستایی به معنی"خوب توانایی" می باشد، دکتر هنری جورج نام محقق شرق شناس مشهور انگلیسی گفته است: "بربت که در سازهای ایرانی است در جشن رواج داشته است و کاسۀ آن گلابی شکل بوده و در نتیجۀ ارتباط های فرهنگی به چین راه یافته و در آنجا بنام " پی ئی پا آ " که لفظ چینی بربت است نامیده شده است، که در ایتالیا به " بادیستوس " مشهور است
موسیقی ایران از نظر تاریخی به سه گروه تقسیم می شود :
- عصر باستان
- بعد از اسلام (از اول تا قرن نهم هجری قمری )
- از دورۀ صفویه تا کنون
موسیقی عصر باستان تا سلسلۀ ساسانیان به نیاکان ما مشخص نیست.
موسیقی قبل از دورۀ ماد (پیشدادیان و کیانیان ) :
برای دست یافتن به اطلاتی در این زمان در رابطه با موسیقی الزاما به سنبل های تاریخی رجوع می کنیم.
حماسۀ ملی و تاریخی ایران " شاهنامه " بعنوان سندی برای تاریخ اساطیری ایران به شمار می رود، در شاهنامه که موسیقی در دوران اساطیری در ضیافت ها، جشن ها، سوگواری ها، اعیاد، مراسم عزاداری، مراسم عزم و بزم ورزم وآئین های مذهبی، نقش برجسته ای داشته و در حماسه ها و صحنه های نبرداز عوامل مهم ایجاد هیجان رزمندگان بوده است.
در شاهنامه یکی از قدیمی ترین سازها "کرنای " بوده است، این ساز در جنگ ها به منظور تضعیف روحیۀ دشمن بکار می رفته استعکه صدایی گوش خراش هراس انگیز داشته است، به همین دلیل تعداد زیادی از آنها را به شترها و فیل ها می بستند و یکباره در آن می دمیدند و در دشمن ایجاد هول و هراس می کردند.
موسیقی بعد از اسلام با اصطلاحات عربی در آمیخت و رنگ عربی به خود گرفت، مانند: صوت،ابعاد، جناس ،انواع، ادوار، مجموع، لحون و ...
در آغاز اسلام موسیقی غنا تلقی می شدکه در اصل به معنی آواز بوده است و موسیقی دان مغنی یا مغن نهم می گرفت به معنی خواننده.
در دورۀ صفویه موسیقی بسیار دچار رکود شد و جنبۀ علمی خود را از دست داد تا قیافۀ سلطنت قاجار که اصطلاحات غربی وارد موسیقی ایران گردید.
" رور" سازی زهی، از سازهای بزمی که در جشن ها و ضیافت ها همراه رامشگران بکار می رفته است، فریدون نماد قوم آریاست که سه پسر داشته است, که ممالک زمین را بین سه پسر تقسیم کرده و در این تقسیم به ایرج بهترین پسر خود فرمانروایی ایران زمین را داد و ایرج مورد حسارت برادران قرار گرفته به دست آنها کشته شد.
منوچهر انتقام ایرج را از برادران آن گرفت و در همین زمان بیست و نهمین لحن باربد به نام کین ایرج به وجود می آید، که تا دوره سلطه مغولها نواخته می شده است .
در ایران گذشته اهمیت موسیقی تا اندازه ای بوده که در سوگهای بزرگ اثرار موسیقی را با پارچه سیاه می آراشتند.
داستان افسانه ای کیکاووس در حین پادشاه کیانی که صد و پنجاه سال حکومت کرد و تأثیر عمیقی که موسیقی (آواز را لشگر مازندرا نی ) دروی به وجود آورد که منجربه فتح مازندران گردید، این داستان داستان تأثیر شگفت أنگیز موسیقی را در انسان نشان می دهد.
آری،به راستی موسیقی یکی از هنرهای ملی ماستو همچون هنرهای دیگر که آئینه زندگی و تاریخ سرزمین ما می باشد، موسیقی کهن ترین هنرهاست.
موسیقی در زندگی انسانهای نخستین جنبه جادوئی داشته و پس از آن کارکرد مذهبی معینی داشته است و دین های گوناگون نوعی جنبه آسمانی به آن بخشیده اند، نزد بسیاری دین باوران آواز خوش از معجزه های "داوود پیامبر" به شمار می رود،کتاب بهجت الروح، دستگاههای قدیم موسیقی ایران را هفت و هر یک را به پیبغمبری منسوب داشته است:
1) راست از آدم 2) عشاق از موسی 3) عراق از یوسف 4) کوچک از یونس 5) حسینی از داوود 6) نوروزالعرب و حسینی از ابراهیم 7) روهاوی از اسماعیل
مطهری در کتاب " آشنائی با علوم اسلامی " موسیقی را در چارچوبی عام در شمار علوم اسلامی آورده است.
سماع درویشان که هنوز هم زبانزد است به مثابه وسیله ای برای تربیت سالک درسیرالی الله بوده است و هنوز هم پس ازسالهای دور از ورای شعرهای مولانا می توان آهنگ سماع ودف را شنید.
(شوستیاکوویچ می گوید: تلاش خلاق و خلاقیت هنری کاملا بی ثمر است فقط کسی که خبریان و تب های مردم و روح زمان را درک می کند می تواند افکار مردم را بیان کند )
موسیقی را مردم به وجود می آورند و آهنگ سازان آنرا تنظیم می کنند، به گفتۀ ابوالحسن صبا : موسیقی ایرانی موسیقی محلی است .
موسیقی هردیار ویژگیهای مخصوص فرهنگی و سرشتی خود را دارد که با شرایط زمان،مکان، فضا،سرشت ،ژنتیک و تمایلات عاطفی آن مردم رشد و هماهنگی پیدا می کند، موسیقی جزء معدود هنرهایی است که از وجود آدمی نشأت و تأثیرآن را بر جسم می توان بررسی کرد
رابطه موسیقی با فراج ها،حالت ها و زمان های مختلف :
این مطلب به نظریة قدیم یونانیان بر میگردد که چهار مایه موسیقی خود را یا چهار فراج (صفرادی،دموی،بلغمی و سورایی ) هماهنگ می دانستند، از ویژگی های خاص موسیقی ایران گردش ادواری پیرامون ( رنگ بها (تتراکوردها ) و فواصل متنوع میباشد, هرلانگ از چهار نت و سه فاصله فیزیکی تشکیل شده است، حالت اصلی هر لانگ به دو فاصله مهم آن یعنی دانگ دوم و سوم مربوط می باشد, که با تغییر آن احساس نیز تغییر می کند, ترکیب لانگ ها نیز حالت های متنوعی به وجود می آورد که چهر حالت عمدة آن اساس حالت های دیگر بوده و امکان ارتباط با چهار فراج را دارد، از سوی دیگر این چهار حالت با چهار حالت جوی و زمانی هماهنگی دارد که الگوی نسبتا مشخص و وحدت یافته ای را به وجود می آورد با چهار گروه از ماه های سال ارتباط پیدا می کند, درک محدودیت موسیقی ایران به عنوان یک هنرسنتی اصیل مانند دیگر هنرها، اگر چه با فرهنگ و عادات ما هماهنگی اما نیازهای صوتی و ادراکهای زیبا شناختی موسیقی هر انسانی فراتر از آن است که محدود شود.
ردیف موسیقی ایرانی باحدود 300 گوشة زیبا و دلنشین، سرچشمه و منبع الهام، ابتکار و تخیل بارز موسیقی دان است, ازدو ،سه قرن پیش مقامات گذشته به وسیلة مبتکری در مجموعه های منسجم و اشکال جدید تنظیم و الگوهای نوبه آن افزوده گردیده تا ردیف موسیقی ایران به صورت غلی شکل گرفته ، نخستین کتابی که تقسیم بندی هفت دستگاهی در آن ثبت شده ، کتاب مجورالاخان فرصت شیرازی ( متوفی 1299خورشیدی ) می باشد که صد سال پیش به نگارش در آمده است در حال حاضر ردیف موسیقی ایرانی به هفت دستگاه ماهور ، شور همایون ، چهارگا ، سه گاه ، پنج گاه و نوا و پنج نغمه ابوعطا ، افشاری ، بیات ترکی ، دشتی و اصفهان تقسیم شده است .که چهار نغمه ابوعطا ، افشاری بیات ترکی و دشتی از فروع دستگاه شور و نغمه اصفهان منشعب از دستگاه همایون است .
هر دستگاه یا دستگاه فرعی ( نغمه ) به طور تقریبی حدود 10 تا 30 گوشه دارد و هر گوشه مفهوم و طرح کلی و بخشی از ظرفیت و قابلیت دستگاه نغمه را در خود دارد . این مطالب چکیده مختصری بر احوال موسیقی ایرانی بود .
موسیقی ، بخش طبیعی و زاده صوت واز نیازمندیهای نخستین بشر به شمار می آید ، افلاطون ، موسیقی را برای نشود نمای آدمی لازم می شمارد و معتقد است ، که این هنر بر دقت ، هوش ، مشاهده و استنباط و عواطف روحی بشر می افزاید و می گوید ، سخت ترین جسم و نفوذ ناپذیرترین روح را به من بسپارید تا به نیروی موسیقی و ورزش زنگ کدورت را از درون وی زدوده و به مردی هوشیار و سلحشور تبدیل نمایانم.
اکثرا معتقد است : آنجا که کلام باز می ماند موسیقی آغاز می گردد ، موسیقی من ، تجسم عواطف است. موسیقی دان پرده ساز را با فطرت بشری می بندد ( این جمله را بر حسن به دادگستر و بعضی به بهائیه و جمع به دبوس نسبت داده اند )
آلفرد دموسه می گوید : موسیقی ، انسان را به شناسایی خداوند رهبری می کند ، و بشر را به سیر در عالمی که برای او مجهول است سوق می دهد.
نیچر می گوید : دنیا وقتی در خندریستن است که طبق قانون موسیقی اداره شود. موسیقی از هر فرد وجود دیگر می سازد که با کالبد عادی تفاوت بسیار دارد و در این جسم ثانوی، احساسات مصوت عواطف موزون و اندیشۀ سرشار و از آهنگ است .
برای انسان نخستین موسیقی و آنچه وزن و صوت است معرف قدرت های آسمانی و ماورالطبیعه تلقی شده به همین جهت نزد کلیۀ اقوام تظاهرات اولیۀ موسیقی در جشن های مذهبی و آیین جادوگری جلوه میکرده است. هیچ وسیله ای گویاتر برای تعبیر و تفسیر آنچه از حد درک بشر خارج بوده نمی شناخته اند ، پس موسیقی نخستین وسیلۀ بیان نیازمندی های غریزی انسان به شمار می آید . انسان احساسات و تأثرات خود را به وسیلۀ مطالعه و یا توسط کردار و رفتار نشان می دهد به همین جهت سه اصل موسیقی ، شعر و رقص که مبین حالات روحی توسط آهنگ یالفظ یاحرکات و سکنات است با یکدیگر توأم و در واقع هر سه عامل ، فرزند مادری واحد که همان تربیت است می باشد و شاید به همین دلیل بوده که ارسطو رقص را از هنرهای زیبا میپندارد و معتقد است ، شعر و رقص به منزلۀ دو شاخه از ریشه ای واحدند . موسیقی ، بزرگ ترین مظهر کوشش انسانی برای جاودان ساختن عمر آدمی است . آهنگهای دلکش موسیقی ، نمایندۀ آن است زودگذر حیات و زیر و بم نغمه های روح انگیز آن نمودار پیوستگی دقایق پیاپی زمان است .
به عقیدۀ موسیقی دانان قدیم ایران ، موسیقی به معنا الحان و در اصطلاح علمی است که بدان وسیله به احوال نغمات از حیث ملاعیت و منافرت پی برد و کشش آنها را دریابند وآن را به دو بخش : اقسام نغمات یا علم تألیف به بیان احوال از هنر ، یا علم ایقاع ترسیم تقسیم کرده اند ، در عصر قطعه موسیقی نغمه ها و الحان دارای معانی خاصی است که مجموع آنها فلسفۀ وجود و مفهوم کلی آن قطعه بشمار می آید.
ابوعلی سینا موسیقی را جزو چهارم حکمت ریاضی و در ردیف حساب و هندسه و هیأت قرار داده است. متقدمان اختراع موسیقی را به فیثاغورث نسبت داده، افسانه هایی دربارۀ او نقل کرده اند و عقیده داشتند که روح وی بر اثر تزکیه و دریافت به عالم بالا انتقال یافته ، آواز مطبوعی از جهان افلاک شنیده ، در خاطر خود نقش داده سپس از کله ای پوسیده که در صحرا دیده با بستن و تری اصوات فلکی را استخراج کرده ، به ساختن ( رود ) نایل آورده است.
شیخ آذری به صاحب جواهر الاسرار می گوید : « مو » در لغت سریانی یعنی هوا و « سقی » به معنای گره است ، یعنی موسیقی دان به واسطۀ طراوت کار گویی هوا را گره می زند.
لوتر می گوید : روزی موسیقی بر جهان حکومت خود هر کرد، در آن روز اخلاق بشر مصفا و به جنگ و خونریزی پایان داده خواهد شد، حس موسیقی در نهاد بشر نهفته است. موسیقی در تحریر اعصاب از مواد مخدره عصم قوی تر است.
لئوپولدروفیق می گوید : مبدأ موسیقی عهد عتیق است. همان دمی که سخن متولد شده موسیقی صوتی نیز به دنیا آمده است، و این همان هنگامی است که انسان برای اولین دفعه توانست بوسیلۀ صدا خولش ها و رنج های خود را نمایش دهد.
امام محمد غزالی در کتاب کیمیایی سعادت ، فصلی را به آداب سماع اختصاص داده است. او قسمتی از موسیقی را مباح و بخشی را حرام می داند.
موسیقی موزون را متریک می گویند و قطعات آزاد موسیقی که به مثابۀ نثر می باشد در ایران به موسیقی آوازی و سنتی و در اروپا به آریاها ورستاتیف ها و نظایر آنها اطلاق می گردد.
به طور کلی دو نوع موسیقی وجود دارد :
- موسیقی با کلام
- موسیقی بدون کلام
به عقیدۀ عوفی در جوامع الحکایات : نوای چکاوک نخستین نغمه ای است که بشر استخراج کرده است و همچنین می گویند : فیثاغورث موسیقی را آزرو از ققنوس گرفته است.
عطار نیز در این رابطه می گوید : در منطق الطیر
هست ققنوس طرفه مرغی در جهان موقع آن مرغ در هندوستان
سخت منقار عجب دارد دراز بهمچونی از وی بسی سوراخ باز
قرب صد سوراخ در منقار اوست نیست جنبش طاق بودن کار اوست
فیلسوفی بود و دمسازش گرفت علم موسیقی زآدازش گرفت
بشر از کهن ترین دوران حیاط دستخوش تأثیرات روحی بوده برای آرامش روح وجسم به صوت و کلام متوصل گردیده است . موسیقی غم خوار دوران تنهایی ها و سختی های بشر بوده است . هم اکنون نیز انسان مترقی در هنگام اندوه زمزمه می کند و هنگام سختی به نوایی جالب گوش فرا می دهد.
گرچه موسیقی امروز به گونه ای دستخوش آفات تاریخی گشته است اما جایگاه آن همچنان نزد مردوان محفوظ می باشد، موسیقی ماندگار آن است که از سرشت آدمی سرچشمه می گیرد و موسیقی دان فردی است که عارفانه ساز خویش را کوک می نماید و جاودانه اثری خلق می کند، آنچنان که موسیقی سنتی ایران با وجود گذشت سالیان دراز همچنان مظهر آرامش و تکرار آن صیقل روح می باشد ، اکنون به بررسی تاریخ موسیقی ایران به طور جامع می پردازیم که بدانیم موسیقی اصیل ایرانی از کی آغاز گردیده و چه راههایی را طی کرده است؟
تاریخ نوشته و مستند ایران از شش هزار سال ( 6 قرن پیش ) با سلسلۀ پیش دادیان شروع می شود از شروع سلطنت پیش دادیان تا حملۀ اعراب جمعا هفت سلسله بر ایران حکومت کردند.
این هفت سلسله به این شرح می باشد :
1- پیش دادیان ( 2441سال – تقریبا از 3569تا 1128قبل از میلاد )
2- کیانیان ( 420سال – از 1228تا 708ق. م )
3-مادها ( 658سال – از 708تا550ق.م )
4- هخامنشیان ( 220سال – از 550تا330ق.م )
5- سلوکیان ( 143سال – از 330 ق. م تا 250م )
6- اشکانیان ( 475سال – از 249 ق. م تا 266 م )
7- ساسانیان ( 428 سال – از 224تا 652 م )
از دو سلسلۀ اولیه متأسفانه مدارک مافی در دست نیست، در مورد مادها نیز با این که مدارک بیشتری وجود دارد از وضع موسیقی شان اطلاعی در دست نیست . همین قدر از خلال نوشته های تاریخی می توان استنباط کرد که موسیقی در زمان مادها مقامی نیکو داشته ، موسیقی دانان دائما گرد دربار حضور داشتند و حتی مشاور و امین پادشاه بودند.
در کتب تاریخی آمده است "آستیاگ " آخرین پادشاه ماد خوابی دید که اختر شماران و پیش گویان از تعبیر آن ظهور کورش و انقراض سلسلۀ ماد بدست وی را پیش گویی کرده بودند ، شخصی که ظهور کورش را پیشگویی کرده بود " اوگادس " موسیقی دان بزرگ دربار بود ، از این گفته دو نکته به خوبی استنباط می شود، یکی این که موسیقی و موسیقی دان را در زمان مادها مقامی شامخ بوده است ، دیگر این که موسیقی با دانستنیهای دیگری از قبیل اختر شماری توأم بوده و موسیقی دانان در این رشته ها نیز دانا و بینا بوده اند. از دورۀ مادها جز نام "اوگاتس" نام دیگری در دست نیست.
محققین از نوشته های " هرودوت " " ولزنفون " چنین استنباط کرده اند که هخامنشیان سه نوع موسیقی ( مذهبی ، بزمی ، رزمی ) داشته اند . می توان نتیجه گرفت که در دورۀ هخامنشیان موسیقی ترقی و رواج داشته است.
در دورۀ سلوکیان تنها نکتۀ حائز اهمیت این می باشد که پادشاهان سلوکی موسیقی یا ادبیات یونانی را در ایران رواج داده اند و از این رهگذر تأثیر متقابل عمیقی بین موسیقی ایران و یونان پدید آمد.
در دورۀ اشکانیان نیز اجتماع از رونق کافی برای پرورش موسیقی برخوردار نبودند و به همین جهت به مدرکی که حاکی از ترقی و پیشرفت موسیقی در این دوره باشد بر نمی خوریم.
هفتمین و آخرسین سلسله ای که قبل از ظهور اسلام بر ایران حکومت کرد ، ساسانیان بودند که در این دوران ایران ترقی یافت و به همین دلیل نیز موسیقی رونقی بسزا پیدا کرد.
در دورۀ 428 سالۀ حکومت ساسانیان چهل پادشاه سلطنت کردند که از بین آنها چهار پادشاه از همه مهم تر بودند و در زمان آنان بود که تغییراتی عمده در وضع موسیقی و موسیقی دانان پدید آمد :
اول – اردشیر بایگان ( 224-241م ) وی موسیقی دانان را ارتقای مقام بخشیده جز در پایان قلمداد نمود ، به روایت پروفسور عباس مهرین : اردشیر بایگان درباریان را به هفت صنف تقسیم کرده بود که از میان آنها رامشگران صنف پنجم بودند .
دوم – بهرام گور ( 420تا 430م ) بزرگ ترین ، عادل ترین و لایق ترین پادشاه ساسانی بود در مورد ترقی موسیقی دان ها در زمان بهرام گور آقای دکتر بیانی می نویسد : بهرام گور مقام موسیقی دانان را بالا آورد و در دسته و طبقه اول دربار قرار داد . واما در مورد ترقی موسیقی در دورۀ بهرام گور حکایت دیگر هست که عموما تاریخ نویسان به گونه های مختلف به ذکر آن پرداخته اند . ساده ترین آنها روایتی است که در کتاب ( تناریخ ایران از زمان مادها تا پهلوی تألیف حبیب الله شاملویی صفحۀ 172 ) آمده است
بهرام گور درتأمین رفاه و خوشی مردم سعی فراوان داشت و بارها گفته بود که مردم من باید مثل خود من زندگی کنند و چون بر او ایراد گرفتند که تو در قصر خود چندین هزار نوازنده خیفاگرداری اما مردم چه کنند ؟ دستور داده بود تا از هندوستان 12هزار " لوری " یعنی نوازنده و خواننده به ایران تا برای مردم خیفا گری کنند.
سوم – انوشیروان ( 531-579 م ) که در رابطه با این پادشاه همین قدر می توانیم بگوییم که انوشیروان عادل به موسیقی غنایی نداشت و مقام موسیقی دانان را تنزل داد.
چهارم – خسروپرویز ( 590- 628 م ) که عده ای معتقدند دورۀ او دورۀ طلایی موسیقی ایران بوده است . در این دوره به علت توجه خسرو به عده ای از موسیقی دانان نوابغی پیدا شدند که اسم آنها در تارخ ثبت شده است علت پیدایش این نوابغ را تشویق های خسرو پرویز می دانند که موسیقی دانان وابسته به دربار خود را از نظر مادی و معنوی تأمین و تشویق می کرد ، بعنوان مثال داستان آهنگی را که باربد ساخته است و به " شادروان مروارید " معروف شده است از فرهنگ معتبر بر جهان قاطع نقل می کنیم .
شادروان به ضعه دان را برهان چنین معنی می کند : سراپرده که رویش در خانه و ایوان ملوک و سلاطین بکشندو سایبان را نیز گفته اند.
و در ذیل شادروان مروارید می نویسد : " نام لحن دوازدهم ازلی لحن باربرد ، و آن اول شادروان نام داشته به واسطۀ آن که در زیر شادروان این تعصنیف رات ساخته بود ، روزی باربد همین تصنیف را به جهت خسرو می نواخت ، خسرو را بسیار خوش آمد ، فرمود طبقی مرواریدبر سر باربد نثار کنند ، بعد از آن شادروان مروارید نام نهاد.
برهان شادروان مروارید را لحن دوازدهم ازلی لحن باربد دانسته و نظامی آنرا لحن چهارم بشمار آورده است.
نام چندتن ازموسیقی دانان بزرگ عهد ساسانیان که درواقع موسیقی ایرانی کنونی به گونه ای مدیون هنر آنهاست به دین قرار است :
1)آزاروار چنگی
2)باربد که دربارۀ او حکایت زیاد استوشعرای قدیم او رامظهرموسیقی دانسته اند.
کریستنس (کتاب ایران در زمان ساسانیان-ترجمۀ یالمی ) می نویسد : دستگاههای موسیقی منسوب به باربدمرکب از7خردانی،30لحن،360 دستان بوده است که با ایام هفته، سی روز ماه و 360 روز سال ساسانیان تناسب داشته است.
3)سرکش که رقیب باربد بوده است.
4)بامشاد.که درفرهنگ دهخدا به نقل از"فرهنگ رشیدی " چنین آمده است.
وجه تسمیه آنکه، بامداد چنان می نواخت وحی خواند که همه کس را شاد می کرد،از این رو وی را با شاد نام نهادند.
5)خارکش 6)رامتین
7)خسروانی 8 )سرکب
9)کاسه گر 10)نکیسا
علم موسیقی به علت اهمیتی که دردوران ساسانی یافت توانست به حداعلای خود برسد به گونه ای که کشیشان و رحانیون بزرگ معینی ازامپراطور روم شرقی بای فراگرفتن آهنگ های موسیقی ایرانی به پاییتخت ایران آمدند. عصر طلایی موسیقی ایران دورۀ ساسانی نه تنها موسیقی را با دقت ثبت می کردند بلکه برای آن درانویس نیزالفبایی داشتند که آن را (ویس وبیره) نامیدند. با این الفبا می توانستند هرنغمه وآوایی را در ارتباط با انسان، ساز وحتی طبیعت ازغریو تندر، شرشرآب ،خش خش شاخسار درختان تا صدای جانوران رانگا شته ونمایش دهند،
محمد پورالحاقمعروف به ا بن ندیم که درسال378ه ق درگذشت شماراین نقشه های الفبا را تا 360 شانه عنوان کرده،قبل ازاین خط،اختراع نوع دیگری ازالفبا را به زرتشت منسوب میکنند که (کش وبیره) نامیده اند،و با آن می توانستند زبان ملت های دیگر، صدای جانوران، نوای مرغان و آوازها را بنگارند.