آکادمی موسیقی سرنا با هدف آموزش آکادمیک با شیوه ای نوین از سال 1390 فعالیت خود را آغاز نمود و برای دستیابی به این مهم سعی نمود بستری فراهم کند تا علاقمندان به موسیقی بتوانند در جهت رشد و اعتلای هنر والای موسیقی قدم بردارند، مدیریت این مجموعه خود دانش آموخته ی موسیقی (کارشناس ارشد آهنگسازی) و مدرس دانشگاه می باشد. کارکنان این آموزشگاه را دانشجویان موسیقی و افراد مستعد در این حوزه تشکیل داده اند،
آموزشگاه موسیقی سرنا، یکی ازمکانهای آموزشی در سطح شهر کرج میباشد که در یکی از بهترین مناطق از نظر دسترسی برای عموم قرار گرفته است. این مجوعه در یک بنای زیبا و هنری واقع شده است که دارای امکاناتی از جمله کلاسهای بزرگ واستاندارد، سالنی برای اجراهای آموزشی، کتابخانه و آرشیوی بسیار کامل در موسیقی برای استفاده هنرجویان، کلاسهای مجهز به تمامی امکانات آموزشی، کلاسی مخصوص موسیقی کودک و کلاس های تمرین میباشد.
زمانی بخصوص در روزگار قبل از ضبط صدا و پخش، موسیقی از طریق حفظ و مخابره آن به طور مفصل نوشته می شد. به منظور انجام این کار، یک سیستم نت نویسی ابداع شد که به نوازنده ها اطلاعاتی را عرضه می کرد که آنها برای پخش موسیقی مانند آنچه که آهنگساز می خواست، به آن اطلاعات نیاز داشتند.
حامل
حامل، مبنای موسیقی نوشتاری است. حامل چیزی است که نت ها روی آن ارائه می گردند که شامل ۵ خط با چهار فاصله بین آنها می باشد. یک حامل ساده و درهم ریخته در شکل زیر نشان داده شده است.
کلید ها
این، علامت کلید (G) سل موسیقی است. علامت کلید (G) (یک علامت خیالی در انتهای سمت چپ) به نوازنده نشان می دهد که حامل، صدای زیر است. چرا که اطراف خط G حلقه شده است و همچنین کلید G نیز نامیده می شود. کلید G مانند E با اولین خط شروع می شود. در الفبای موسیقی هر کدام از فضاها و خطوط پی در پی، حروف حروف مجاور هستند. حامل با خط آخر مانند یک F اتمام می یابد. دستگاه های حفظی بسیاری وجود دارند که به شخص کمک می کنند تا به یاد بیاورد که کدام خط و کدام فاصله است. یکی از رایج ترین عبارت هابرای به یاد آوردن نام خطوط، این است: هر پسر خوبی، کار خوب انجام می دهد.
Every Good Boy Does Fine
همچنین این عبارت نیز معروف است: گیتار الویس روز جمعه شکست.
Elvis’ Guitar Broke Down Friday
برای به خاطر سپردن فاصله ها، تنها به یاد داشته باشید که آنها هجی حروف FACE هستند، منتها از آخر.
این حامل باس (بیس تلفظ می شود) است. کلید باس، که بخاطر اینکه خط F را تعیین می کند به کلید F نیز معروف است، در انتهای سمت چپ قرار دارد. کلید باس مثل کلید G از همان الفبای موسیقی استفاده می کند، اما حروف در مکان های مختلف شروع می شوند. بجای یک E، خط پائینی یک G است و حروف به صورت منطقی از آنجا پشت سرهم می آیند. در اینجا هم می توان نام های حفظی ساده ای را برای یادآوری نام نت ها استفاده نمود. خطوط روی کلید باس، از پایین تا بالا عبارتند از: G, B, D, F, A (پسرهای خوب با هیچکس دعوا نمی کنند)
Good Boys Don’t Fight Anyone
All Cows Eat Grass
این یک کلید C است. کلید C می تواند روی حامل حرکت کند و مرکز علامت همیشه روی C وسطی می باشد. بسته به این که این کلید کجا قرار داشته باشد، نام های متفاوتی به خود خواهد گرفت. نت نزدیک هر کلید، C وسطی است. این کلیدها به ندرت استفاده می شوند.
حامل عمومی
زمانی که کلید باس و G باهم ترکیب شوند و توسط یک بست (چپ) و خطوط به هم متصل شوند، آنها حامل عمومی را تشکیل خواهند داد. این کار تا حدود زیادی باعث افزایش دامنه زیر و بمی صدایی می شود که قابل ذکر است و بخاطر دامنه گسترده پیانو اغلب در موسیقی پیانو مورد استفاده قرار می گیرد.
معیار ها
خط های عمودی بر روی حامل، نشان دهنده معیار می باشند. از معیار ها برای شناسایی و پخش (تقسیم) موسیقی استفاده کنند. کسر میزان ها تعیین می کنند که چه تعداد بیت می توانند در یک معیار قرار بگیرند. میزان های (ترازها) جفت ضخیم نشان دهنده ابتدا و انتهای یک قطعه موسیقی می باشند. بعضی وقت ها معیارها با شماره علامت گذاری می شوند تا یک قطعه را با سهولت بیشتری هدایت کنند. اولین معیار می بایست معیار اول، دومین معیار، معیار دوم و همینطور تا آخر باشد.
علائم موسیقی
نت ها
صداهای زیر و بم مختلف با حروف نامگذاری می شوند. الفبای موسیقی به ترتیب صعودی با صداهای زیر و بم عبارتند از A, B, C, D, E, F و G. بعد از G، این سیکل دوباره به حرف A برمی گردد. هر خط و فضا روی حامل نشان دهنده یک صدای زیر و بم متفاوت است. هر چه روی حامل پائینتر باشد، صدای زیر و بم نت پائینتر خواهد بود. نت ها توسط بیضی هایی کوچک که روی حامل قرار دارند، نشان داده می شوند. بسته به نوع کلید (که در زیر در مورد آن بحث شده است)، موقعیت هر نت بر روی حامل با نام یک حرف مطابقت دارد.
نت های نوشته شده بر روی حامل
نت ها بر روی خطوط یا در فضاهای بین خطوط متمرکز شده اند. استم های روی نت های زیر خط وسطی بر روی قسمت راست نت سر برافراشته اند. استم های روی نت های روی خط معمولا به سمت پایین حرکت می کنند مگر اینکه نت های مجاور نشانه هایی داشته باشند که به سمت بالا حرکت کنند. طول استم های نت معمولا یک اکتاو (هشت خط و فضای پی در پی) است. زمانی که دو ملودی یک حامل یکسان را اشغال کنند، استم های نت ها در یک ملودی به تفصیل نوشته می شوند و استم های نت ها در دیگر ملودی ها ثبت می شوند.
خطوط اضافی بالا یا زیر حامل
خطوط اضافه، در بالا و یا پائین حامل گسترده می شوند و به نت های بالاتر و یا پائینتر اجازه می دهند تا بجای قرار گرفتن بر روی حامل، نشان داده شوند. این خطوط مانند حامل ها از یک الگوی الفبای موسیقی یکسان پیروی می کنند. آنها را به عنوان خطوط و فضاهای اضافی بر روی انتهای حامل تصور کنید. استم های نت ها، بر روی خطوط اضافی به سمت بالا و یا به سمت پائین خط وسط گسترده می شوند.
طول نت ها
تمامی نت ها دارای طول هستند. با این وجود، تعداد بیت های آنها به کسر میزان بستگی دارد، بنابراین، تنها طول نت های مربوطه در اینجا مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
این نمودار سلسله مراتبی از مقادیر نت ها را نشان می دهد. در قسمت بالا، یک نت کامل قرار دارد (۱). طول یک نیم نت برابر با نصف طول یک نت کامل است، بنابراین، طول یک نت کامل به اندازه طول دو نیم نت می باشد. (۲). بر خلاف این قضیه، طول یک نیم نت برابر با طول دو ربع نت است. (۳) طول یک ربع نت برابر با دو اوکتاو نت می باشد (۴) و طول یک اوکتاو نت برابر با طول دو نت یک شانزدهم می باشد. (۵)

نت های یک شانزدهم (راست) و نت های اوکتاو (چپ) ممکن است اینگونه به نظر برسند. نت های منفرد یک شانزدهم و اوکتاو دارای فلگ هایی (پرچم) هستند، بسیاری از نت های یک شانزدهم و اوکتاو فلگ ها را درون معیارهای اتصال ترکیب می کنند.

ممکن است نت های یک شانزدهم و نت های اوکتاو با یکدیگر ترکیب شوند. این ترکیب به تصویر سمت چپ شبیه است.
نت های منقوط

یک نقطه نزدیک یک نت، باعث افزایش طول آن به اندازه نیمی از مقدار اصلی آن خواهد شد. برای مثال، نیم نت ها در زمان ۴/۴ به اندازه ۲ بیت ارزش دارند. زمانی که یک نقطه در کنار یک نیم نت قرار بگیرد، طول آن به اندازه یک (یک، نیمی از طول اصلی دو بوده است) برابر مقدار اصلی افزایش می یابد و طول به دست آمده ۳ بیت می باشد. خط منحنی در تصویر بالا یک خط اتحاد نامیده می شود. خط اتحاد، نت هایی را که دارای صدای یکسان هستند، به هم متصل می کند تا یک نت قابل قبول را ایجاد نمایند.
وقفه ها

به طور ساده می توان گفت که وقفه ها، مکان هایی هستند که نوازنده ها نمی نوازند. وقفه ها از مقادیر یکسانی برخوردار هستند تا با نت های طول مطابقت داشته باشند. بنابراین، درست مانند نت های معمولی، وقفه کامل، نیم وقفه، وقفه ربعی، و غیره نیز وجود دارد. وقفه ها اغلب اوقات در یک موقعیت عمودی یکسان قرار می گیرند.
علامت های عرضی
علامت های عرضی، صدای زیر و بم یک نت را با افزایش یا کاهش آن توسط یک نیم گام تعدیل می کنند. علامت های عرضی برای تمامی نت های صداهای زیر و بم یکسان برای بقیه معیارها به قوت خود باقی می مانند. زمانی که این علامت های یکسان در ابتدای موسیقی ظاهر شوند، تعیین کننده یک مایه نما خواهند بود.

بمل ها (سمت چپ تصویر) صدای زیر و بم نت را توسط یک نیم گام پائین می آورند.
دیزها (سمت راست تصویر) صدای زیر و بم نت را توسط یک نیم گام بالا می برند.

بکارها، هرگونه بمل یا دیز قبلی را خنثی (لغو) می کنند. صدای زیر و بم به حالت عادی خود برمیگردد.
خط های اتحاد و اسلارها

خط های اتحاد و اسلارها دو یا چند نت را به یکدیگر متصل می کنند. خط های اتحاد، نت های صداهای زیر و بم یکسان را به هم متصل می کنند و ضرورتا یک نت بلندتر تشکیل می دهند. اسلارها به طور یکنواخت نت های صداهای زیر و بم مختلف را به هم متصل می کنند. به این معنی که، نت ها را بدون وقفه پخش کنید. دسته اول نت های بالا، یک خط اتحاد را به نمایش گذاشته اند. دسته دوم، یک اسلار را نشان می دهند.
لحن

استاکاتو– یعنی نواختن نت به صورت کوتاه و گسسته

اکسنت (فشار یا تکیه)- یعنی ادای نت به صورت محکم تر و بلندتر

مارکاتو– تقریبا ترکیبی از استاکاتو و اکسنت که یک صدای دیز را ایجاد می کند.

تنیوتو (با صدای بلند اجرا کردن) – نت را تا مقدار کامل آن کشیدن

اسفورزاندو– یک اکسنت ناگهانی و شدید

فرماتا– کشش نت به مدت طولانی تر، تقریبا نیم برابر بیشتر (۱٫۵ برابر) یا تا زمانی که توقف واقع شود.
دینامیک ها

این علامت پیانیسیمو است، یعنی نواختن بسیار آهسته

این علامت پیانو است، یعنی نواختن آرام و آهسته

این علامت مزو پیانو است، یعنی نواختن به صورت ملایم

این علامت مزو فورتی است، یعنی نواختن به صورت کمی بلند

این علامت فورتی است، یعنی نواختن با صدای بلند

این علامت فورتیسیمو است، یعنی نواختن با صدای بسیار بلند

این علامت کرسوندو است، مخفف آن Cresc می باشد و به معنی قوی شدن صدا به طور تدریجی است.

این علامت دی کرسندو است، مخفف آن Decresc. می باشد و به معنی ضعیف شدن صدا به طور تدریجی است.
تکرارها

این ها نشان های تکرار آغازین و پایانی هستند. زمانی که شما به دومی می رسید، به اولی برگردید و موسیقی را تکرار کنید. این ها اغلب اوقات به همراه پایانه اولی، دومی و حتی هشتمی می آیند.

این یک نشانه گذاری جهت دار به معنی ‘Del Signo’ است. زمانی که شما این علامت را در موسیقی مشاهده کردید، می بایست به علامت های زیر رجوع کنید. ممکن است این نشانه گذاری با ‘al coda’ یا ‘al fine’ همراه شود. به ترتیب یعنی “به نشانه رجوع کن، از آنجا به قطعه آخر آهنگ (coda) برو” و “به نشانه رجوع کن و تا انتها برو” این علامت ها، ضروتا نشان های تکراری بزرگ هستند.

این یک نشان است. شما از اینجا تا قطعه آخر آهنگ یا پایان یا هر جایی که Dal Segno شما را هدایت می کند، می نوازید.

این نشان قطعه آخر آهنگ است. این علامت زمان رفتن به یک پایان معین یا پایان یک قطعه آخر آهنگ را نشان می دهد. معمولا، شما تا بعد از یک D.S. al coda.، به قطعه آخر آهنگ نمی روید.
هر زمان علاقه ای به موسیقی در خود حس کردید، فرصت را از دست ندهید
پرسشی که پروفسور گری مارکوس، از اساتید روانشناسی داشگاه نیویورک، به دنبال یافتن پاسخی برایش بود، این بود که آیا فرد بزرگسالی که هیچ استعداد موسیقایی ندارد می تواند که نواختن گیتار را در 40 سالگی یاد بگیرد؟ نکته ای که او در طی این تحقیقات به آن دست یافت این بود که تلاش و کوشش برای یادگیری به اندازه نواختن خود ساز،ارزشمند بوده و قابل تقدیر است. در اینجا گفتگویی را که بخش سلامت تایم با این پروفسور انجام داده است می خوانیم:
انگیزه شما از انجام این پروژه چه بود؟
من همواره آهنگ سازی را دوست داشتم اما تصور می کردم که به هیچ عنوان توانایی انجام این کار را نخواهم داشت از آنجاییکه در زمان کودکی ام چندین تلاش ناموفق را در زمینه یادگیری موسیقی تجربه کرده بودم.
زمانیکه که کلاس چهارم بودم شروع به یادگیری فلوت کردم اما وقتی که نتوانستم ساده ترین آهنگ را هم با آن بنوازم استادم به من پیشنهاد کرد که بهتر است استعدادم را در زمینه دیگری پیدا کنم. و بعد از آن هم تلاش هایی که برای یادگیری پیانو و گیتار داشتم هم به همین ترتیب پیش رفتند.
تفاوت های اصلی که میان یادگیری کودکان و بزرگسالان وجود دارد چیست؟
توانایی های کودکان و بزرگسالان تفاوت دارد. مهارت هایشان هم متفاوت از یکدیگر است. بزرگسالان با دید تحلیلی تری به مسائل می نگرند. بطور مثال من در بزرگسالی توانستم که تئوری موسیقی را از منظری که بچه ها نمی توانند، یاد بگیرم و آن را درک کنم. بچه ها صبورترند، بیشتر تمرین می کنند و توقع یاد گرفتن بلافاصله را هم ندارند. آنها به خود شانس بیشتری می دهند و دیگر اینکه بچه ها احتمالا انگشتان سریع تر و فرض تری هم دارند.
بعضی از مردم اعتقاد دارند که موسیقی باید در خون افراد وجود داشته باشد. اما شما مخالف این نظر هستید.
در عمده ترین بخش تاریخ تحول ما، موسیقی اصلا در صحنه نبوده است. شما می توانید تکنولوژی ای را مهندسی کنید مانند آیفون ها، که مورد علاقه همه مردم است. اما این بدین معنا نیست که این تکنولوژ ی در تاریخ تحول ما وجود داشته است.
موسیقی در همه فرهنگ ها وجود دارد و تاثیر زیادی هم بر روی ذهن ما دارد، مانند عشق به آشنایی و همچنین تازگی که راه های جالبی را هم برای منتقل ساختن هر دوی این موارد دارد. به عنوان مثال ضربه طبلی وجود دارد که باعث خوشحال شدن ذهن انسان می شود که این برای او آشناست و سپس با تغییر دادن ملودی و یا شعر احساس تازگی و تحول به شما دست می دهد.
هر دو حس قابل پیش بینی و آشنا بودن و همچنین تازه و نو بودن موجب آزاد سازی دوپامین (ماده شیمیایی در مغز که مربوط به حس لذت و علاقه است) می شود. اگرچه این دو حس در تناقض با یکدیگر قرار دارند اما موسیقی این توانایی را دارد که هر دوی آنها را هم زمان در فرد ایجاد کند.
آیا یادگیری موسیقی باعث باهوش تر شدن فرد می شود
چیزی که ما از آن اطلاع داریم این است که به طور معمول افرادی که موسیقی می نوازند باهوشتر از بقیه هستند. اما ما نمی دانیم که این موضوع اتفاقی است یا خیر. در میان افرادی که جایزه نوبل را برده اند، تعداد قابل توجهی از آنها موزیسین هستند اینکه آیا موسیقی باعث باهوشتر شدن آنها شده است و یا برعکس، همان معمای اول مرغ بوده یا تخم مرغ است.
حدس من این است که در نهایت موسیقی موجب شکل گیری نوعی نظم و انضباط در فرد، و همچنین به آهستگی ساختن یک چیز فوق العاده می شود. زمانیکه شما در ابتدا شروع می کنید، با آن احساس غریبگی و نا آشنایی می کنید اما بعد از چند سال شما قادر خواهید بود که به زیبایی بنوازید و این به شما قدرت صبر داشتن را یاد می دهد. اما فواید دیگری هم در یادگیری موسیقی وجود دارد، موسیقی گوش های شما را تیزتر کرده و یادگیری زبان های جدید را هم برایتان آسانتر می کند.
به نظر شما نواختن موسیقی در سلامت افراد موثر است؟
ممکن است که در بعد سلامتی هم موسیقی فوایدی داشته باشد. من در اینجا در رابطه با احساس خوشحالی و سلامتی صحبت می کنم. لذت ارزشمند بودن و نوعی حس تکامل. برخی از لذت ها هستند که صرفا جنبه جسمانی داشته و اثر آنها هم کوتاه مدت است مانند غذا خوردن، اما این حسی که من از آن صحبت می کنم زمانی بوجود می آید که ما تمام تلاش مان را برای رسیدن به آن چیزی که می خواهیم بشویم انجام دهیم. یکی از دلایلی که موجب می شود من برای یادگیری موسیقی مصر باشم این است که موسیقی نوعی حس تعادل را در زندگی من بوجود می آورد که بسیار خارق العاده است.
علی رغم اینکه شما بعد از تلاش های زیادی توانستید که موسیقی را فرا بگیرید، تمرین و ممارست از دید شما تنها عواملی نیستند که موجب تمایز یک موزیسین درجه یک نسبت به سایر موزیسین ها می شود؟
دقیقا نمی دانم که چرا مردم بر روی این تئوری اصرار زیادی دارند. زیرا در یادگیری موسیقی برخی تلاش زیادی می کنند و نتیجه می گیرند و بعضی دیگر هم خیر. تمرین کردن تنها بخشی از یادگیری است. و المان های دیگری نظیر داشتن استعداد هم از اهمیت زیادی برخوردارند.
من هم علاقه زیادی به یادگیری موسیقی دارم اما مثل شما فرصت کافی ندارم تا بتوانم ساعت ها وقت صرف یادگیری آن کنم، به نظر شما آیا هنوز هم احتمال یادگیری برای من وجود دارد؟
به نظر من قطعا. من صدها ایمیل از بزرگسالانی که ظرف ده، بیست سال گذشته موسیقی یاد می گرفته اند و بسیار هم از این کار خود لذت می برند دریافت کرده ام. قطعا این بدین معنا نیست که اگر شما در سن 50 سالگی شروع به یادگیری کنید در 60 سالگی قادر خواهید بود که در ارکستر سمفونیک بنوازید. . همچنین در صورتیکه که بخواهید تنها هفته ای یک بار تمرین کنید هم به جایی نخواهید رسید، اما در صورتیکه بتوانید هر روز کمی تمرین کنید، قطعا در این زمینه پیشرفتی خواهید داشت.
من کسی هستم که هیچ گونه استعداد طبیعی در زمینه موسیقی نداشته و تقریبا هیچ گوش موسیقیایی هم ندارم. من زمان بیشتر، اما استعداد کمتری نسبت به بقیه داشتم. شاید اگر کمی استعداد بیشتری داشته باشید بتوانید که در زمان کمتری یاد بگیرید.
به نظر شما آیا برنامه های نرم افزاری کامپیوتری کم کم جایگزین یادگیری ساز ها خواهند شد؟ و در صورت محو شدن این نوع استعداد آیا چیزی را از دست خواهیم داد؟
به طور قطع شما با نرم افزار های آیفون می توانید موسیقی بنوازید بدون اینکه دانش موسیقی زیادی داشته باشد، اما برای اینکه بتوانید یک اثر را بوجود آورده و بنوازید می بایستی که اطلاعات اولیه ای از موسیقی داشته باشید.
من نمی دانم سازها چه جایگاهی در آینده خواهد داشت اما به نظرم آنها همواره طرفداران خود را خواهند داشت. لذت فیزیکی که در نواختن یک ساز وجود دارد قطعا توسط یک نرم افزار به دست نمی آید. اما خب راه های گوناگونی برای رسیدن به موسیقی وجود دارند.
با وجود کامپیوتر ها شما نیازی به یادگیری فیزیکی یک ساز برای در آوردن یک صدای مناسب نخواهید داشت، بنابراین نیاز به تمرین زیاد هم نخواهد بود.
تا حدی شما می توانید که از میزان تمرین های مورد نیاز برای یادگیری جای نت ها کم کنید اما تمرین های برای یادگیری صدای نت ها و درک آنها همچنان وجود خواهند داشت.
یک معلم موسیقی خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
چیزی که من می توانم به شما بگویم این است که موسیقیدان های بزرگ هیچ گاه معلم های خوبی نبوده اند. شما نیاز به کسی دارید که نحوه یادگیری شما را درک کند، به پروسه یادگیری تان اهمیت دهد، بر اشکالات کار شما واقف باشد و روش سازنده ای برای درست کردن این اشتباهات داشته باشد. نه اینکه تنها به شما نشان دهد که در صورت درست نواختن ساز چه صدایی خواهد داد.
و در آخر اینکه آیا والدین می بایستی که فرزندانشان را مجبور به یادگیری موسیقی و ممارست و تمرین در آن کنند؟
به نظر من پدر و مادر خوب بودن درست به مانند یک مشاور راهنمای خوب بودن است. شما باید به افراد کمک کنید که در میان کارهایی که دوست دارند انجام دهند، علاقه شان را پیدا کنند. در صورتیکه آنها خیلی جوان باشند احتمالا نیاز به یک تلنگر و اشاره خواهند داشت در هر حال نیازی نیست که همه افراد موسیقی دان بشوند. یک معلم موسیقی خوب معمولا والدین را هم در امر یادگیری بچه ها دخالت داده و از آنها می خواهد که پشتیبان فرزندانشان باشند. آنها به والدین یاد می دهند که خیلی از بچه هایشان انتقاد نکرده و بیشتر مشوق آنها باشند، اما به نظرم در نهایت تصمیم گیری با خود بچه هاست.