تاریخچه موسیقی در شمال خراسان
شاخص ترین پرسوناژ زندگانی موسیقایی شمال خراسان موسیقی بخشی یا همان موسیقی مقامی است، موسیقی بخشی ادامه دهنده سنت کهن خنیاگری ایران پیش از اسلام و نیز سنت کوچ نشینی و شمنی است که می توان ان را به صورت های گوناگون در سراسر آسیای میانه دید. موسیقی بخشی، یکی از ده اثر معنوی ایرانی ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو است. به باور مردم خراسان یک بخشی علاوه بر مهارت در نواختن دوتار، مستلزم ویژگیهایی است، که تنها خداوند به وی عطا میکند.
ساز محبوب خراسانیان
یک بخشی، همچنین وارث خوانندگان و روایتگرانی است که هنرشان بازگوینده ی لحظه های حساس تاریخ این منطقه است. بخشی پاسدار سنت کهنسال حماسی و شاعرانه است، حافظه ای شگرف دارد و می تواند شنوندگانش را به زبان خودشان از ترک و فارس و کرد شیفته موسیقی خود کند. آوازش را همراه با دوتار، ساز محبوب خراسانیان، می خواند. در گذشته وابسته به دربار پادشاهان و حکمرانان محلی بود و مانند امروز در مراسم جشن و سرور روستاییان، همچون عروسی و ختنه سوران، نیز هنرنمایی می کرد. او را به سبب هنر و دانایی اش گرامی می دارند. ساعت های دراز دلاوری های قهرمانان تاریخی و افسانه ای و نیز عشق های نافرجام عاشقان را بازگو می کند و می خواند. مهم ترین ویژگی رپرتوارش، وجود سرودواره های بلندی است که به آن ها داستان می گویند .مضمون این داستان ها حماسی، رمانتیک، مذهبی و عارفانه است و ساخت آن ها ترکیبی است از نظم و نثر که به تناوب به دنبال هم می آیند.
اقوام بخشی خراسانی
بررسی تاریخی همه ی اقوام شمال خراسان در چهارچوب این مقاله نمی گنجد،اما چون بخشی ها از میان اقوام فارس و کرد و ترک و ترکمن این منطقه برخاسته اند ضروری است که مطالعه ای هر چند اندک درباره ی اصل و ریشه ی این قوم انجام دهیم.
بخشی های فارس
خراسان بزرگترین استان فارس زبان ایران است .این استان همواره پیوند نزدیکش را با زبان و ادبیات فارسی حفظ کرده است. از همان قرن های نخستین اسلام،در زمان حکومت خلفای عباسی در ایران از افرادی زیر عنوان «خراسانیان» در لشکر نام برده می شد که نه عرب شمرده می شدند و نه ایرانی و به «لغت اهل خراسان» سخن می-گفتند.
در سراسر خراسان،فارس ها در روستاهایی پراکنده و بسیار دور از هم زندگی می کنند.در شمال خراسان ،در مجموع،تعداد روستاهای فارسی زبان از روستاهای ترک زبان یا کرد زبان و یا ترکمن کمتر است.بیشتر مردم فارسی زبان در منطقه ی روستایی گینان و حوالی آن زندگی می کنند. کردها مردمان این ناحیه را تات و منطقه را تاتستان لقب داده اند. روشن گل افروز بخشیِ کرد ،از روستای ملاباقر در جنوب شیروان به من گفت که همه 180 خانواری که در روستای او زندگی می کنند همگس تات و کرد هستند.
در شمال خراسان اکثر فارسی زبانان در پیرامون راز زندگی می کنند و به لهجه ی خاص فارسی سخن می گویند.در مناطق جنوبی تر مانند :بیرجند،گناباد و قائن،روستانشینان جزو قدیمی تریت ساکنان خراسان هستند.
بخشی های ترک
یک سوم جمعیت ایران امروز را ترک زبان ها تشکیل می دهند.شاهنامه ی فردوسی که کار تالیف آن در آغاز قرن یازدهم میلادی به پایان رسید همواره از نبردهای میان ایرانیان و تورانیان یاد می کند.واژه ی توران ربطی به واژه ی ترک ندارد،اما اشاره به ترک هایی دارد که از قرن ششم میلادی از آسیای میانه به جهان ایرانی مهاجرت کردند.سرزمین اصلی ترک ها در آسیای مرکزی ،در ناحیه ای میان کوه های آرال و آلتایی بوده است.ترک ها در طی تاریخ خود به دلایل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ،همواره به کشورهای همسایه مهاجرت کرده اند.از همان زمان ساسانیان از مهاجرت ترکان به فلات ایران سخن می گویند.خسرو انوشیروان،پادشاه ساسانی ،در نوشته های خود از وفاداری رعایای ترک خود سخن می گوید.ترک های دیگر،مانند غزنویان،چنان که اشاره شد از دست نشاندگان سامانیان بودند و سلسله ای تاسیس کردند که تا قرن دهم میلادی بر خراسان و تا قرن دوازدهم بر افغانستان حک.مت کرد.در قرن یازدهم،موج دیگری از ترک های اوغوز به ایران سرازیر شد و سلسله ی سلجوقیان را بنیاد گذاشت.
ترک ها پس از فارس ها قدیمی ترین قوم خراسان هستند.
آنان از قرن دهم میلادی به بعد،در سرزمین های ثروتمند و بارور ، همچون سمرقند و بخارا و مرو و در نزدیکی همدان و آذربایجان،و نی زدر شمال خراسان مستقر شدند.اصل و نسب بعضی از ترک های خراسان به دوران غزنویان و سلجوقیان و ایلخانیان می رسد.ترک های گرایلی و جانی قربانی نّسّب خود را به عصر این سلسله های ترک و مغول می رسانند.جانی قربانی ها ظاهرا نوادگان جنگجویانی هستند که در قرن سیزدهم میلادی در سپاهی مرکب از اقوام گوناگون گرد آمده بودند و به نام «هزارچه» (هزار کوچک)نامیده می شدند و در مناطق نیشابور و ابیورد و مشهد و نواحی شمال غربی این شهرها تا بالای رود اترک خدمت می کردند.
گرایلی ها،که بخشی ها مقامی به نام آنها اختصاص داده اند،به گفته ی صنیع الدوله،طایفه ی بزرگی نزدیک به مغول ها بودندو زبان و دین و نژادشان با آنها یکی بود.تمدنی که گرایلی ها بنیاد گذاشتند تمدنی درخشان بود و سرانجام مغول ها آن را نابود کردند.ظاهرا در زمان حکومت هلاکو ،که 10 درصد جمعیت مغول را با خود همراه آورد،بوده است که این طایفه به خراسان آمد و به جای اینکه مانند دیگران راه سوریه را در پیش گیرد،در همان جا جایگیر شد.در طی قرن ها،تا دوره صفویان،گرایلی ها در نواحی قوچان و شیروان و بجنورد ساکن بودند.در زمان سلطنت شاه سلطان حسین ،کردها آنان را از آن نواحی پس راندند. در زمان آقا محمد خان قاجار گروهی از گرایلی ها را از خراسان به مازندران کوچاندند.بازماندگان این طایفه امروز در روستاهای محمد آباد و درگز زندگی می کنند و به دو زبان فارسی و ترکی سخن می گویند.
افشارها را،که در آذربایجان زندگی می کردند،در قرن هفدهم میلادی برای دفاع از مرزهای خراسان در برابر هجوم ازبک ها،به این منطقه منتقل کردند.افشارها هرچند دراصل ترکمن هستند،اما برخلاف ترکمن های سنی آن سوی مرزها، به صفویان شیعه وفادار ماندند.به گفته ی برخی،شاه عباس چهار هزار و پانصد خانوار افشار را از منطقه ی ارومیهبه ابیورد و درگز منتقل کرد.نادرشاهفکه خود از ایل افشار بود،پس از پس راندن عثمانی ها از تبریز ،در سال 1730میلادی ،دوازده هزار خانوار افشار را به خراسان و منجمله به مشهد فرستاد.در آغاز قرن بیستم،یکی از مهم-ترین و پرجمعیت ترین طایفه های ترک،بوقیری ها، در بم و صفی آباد و جوین واسفراین سکونت داشتند.
بیاتی ها،در شمال نیشابور،مدعی اند که با معروف ترین طایفه های ترک آذربایجان هم خونند.آنها از ترک های غرب ایرانند که در قرن هفدهم میلادی به خراسان تبعید شده اند.حاج قربان سلیمانی،بخشی نامدار خراسان می گویدکه نیاکانش از بیاتی های نیشابور بوده اند که در یکی از روستاهای کوچک شمال خراسان به نام علی آباد مستقر شدند.
به گفته ی یات،تیموری ها اصلا تاتار هستند که از سوریه به خراسان مهاجرت کرده اند:20000خانوار آنها را امیر تیموربه بلخ منتقل کرد.سپس 40000خانوار دیگر را از بلخ به هرات منتقل کردند.پس از سال 1838 میلادی ،محمد شاه 8000 خانوار تیموری را به خراسان فرستاد.
قراعی ها که نیز در غرب خراسان و سوریه و فارس سکونت داشتند بر اثر مهاجرت اجباری در نواحی پیرامون تربت حیدریه ساکن شدند. به رغم طبقه بندی هایی که از این طایفه ها و قبیله ها می توان کرد ،ترک های خراسان بر خلاف ترکمن ها چندان به پیوندهای طایفه ای و قبیله ای خود پایبند نیستند. بیشتر آنها در روستاها زندگی می کنند و به کشاورزی و دامپروری اشتغال دارند و همگی شیعه مذهب اند.
بخشی های کرد
کردهای خراسان،که کرمانجی(نام زبانی که بدان سخن می گویند) نیز نامیده می شوند، با جمعیتی نزدیک به 500،000نفر ،بزرگترین جامعه ی کرد خارج از کردستان را تشکیل می دهند.مهاجرت کردها به کردستان از قرن ها پیش آغاز شده بود،اما در زمان نادرشاه و در دوره ی قاجار شدت یافت،چنان که در زمان سلطنت فتحعلیشاه قاجار جمعیت آنان آنقدر زیاد بود که در سفرنامه ها خراسان شمالی را«کردستان شمال شرقی ایران» می نامیدند. از سوی دیگر،کردها و شماری از بلوچ ها جز نادر اقوامی هستند که هنوز کوچ نشینی می کنند.باید یادآور شد که از کردهای شمال خراسان تا سال 1356 هیچگاه آمارگیری رسمی نکرده بودند ،زیرا رژیم وقت منکر وجود کوچ نشینی در این منطقه بود. می دانیم که کردها د رآغاز در نواحی یاد شده در بالا مستقر نشدند. بلکه بیشتر در بخش شمالی هزار مسجد(که امروز در خاک ترکمنستان قرار دارد)جای گرفتند که منطقه ای خطرناک بود ،زیرا ترکمن ها در قرن نوزدهم میلادی پیوسته به آنجا حمله می کردند.در سال 1881م، در پی امضای عهدنامه ای میان ایران و روسیه ،بخش مهمی از خاک شمال خراسان به روسیه واگذار شد و روس ها توانستند به جنگ و گریزهای ترکمن ها پایان دهند.در این دوره بود که کردها به نواحی جنوبی تر ،سکونتگاه پیشین ترک های گرایلی ،سرازیر شدند ،که پیش تر شاه سلطان حسین آنان را از آنجا رانده بود و این بار ناگزیر شدند با طایفه ی دیگر ترک به نام جانی قربانی در آنجا هم زیستی کنند.
بخشی های ترکمن
اکثر ترکمن های ایران در نواحی گرگان و گنبد قابوس ،در ترکمن صحرا که منطقه ا ی است بیابانی و جلگه ای در شرق دریای خزر و در شمال بجنورد در غرب در نواحی روستایی جورگلان و مانه زندگی می کنند. پس از پیدا شدن اتحاد جماهیر شوروی ،ترکمن ها در سه کشور پناهنده شدند:ایران،شوروی و افغانستان. به گفته ی دورفر، آمار سال 1979 نشان می دهد که جمعیت ترکمن های مستقر در شوروی (ترکمنستان،ازبکستان ،تاجیکستان) 2،028،000 است.ترکمن های ایران با ترکمن های شوروی سابق هم مرز هستند.به گفته ی هیئت از یک میلیون ترکمنی که در خراسان و ترکمن صحرا ساکن هستند ،تنها صدهزار نفرشان شهر نشین اند و باقی در روستاها زندگی می-کنند.روستاهای ترکمن نشین بسیار یکدست و یکپارچه اند و مردمشان در قیاس با روستاهای دیگر بیشتر ترکمن هستند.بارتولد از رشیدالدین نقل می کند که ترکمن ها همه از نوادگان اوغوزخان هستند.به گفته ی او واژه ی ترکمن پیش از آن وجود نداشته است.اغوزها نیز همچون دیگر ترک ها خود را صرفا «ترک» می نامیدند.تنها پس از آمدنشان به ماوراءالنهر و ایران بود که ،به دلیل آب و هوای این مناطق، ظاهرشان اندک اندک به «تاجیک ها» شباهت پیدا کرد و «ترکمن» یعنی «شبیه ترک» نامیده شدند.
ترکمن ها، برخلاف دیگر اقوام ترک مقیم خراسان، آداب و رسوم قبیله ای خود را حفظ کرده اند و به آن بسیار اهمیت می دهند.بخشی های ترکمن که با آن ها دیدار کرده ام همواره بر نام قبیله ی خود تاکید می کردند.مهم ترین این قبایل یموت و تکه و گوگلان هستند. هر یک از آنها خود به طوایف گوناگون تقسیم می شود که برخی از آنها از اعتبار بیشتری برخوردارند.یموت ها ،که اکثریت دارند ،در نواحی شرق دریای خزر ،در مناطق گرگان و گنبد قابوس ،زندگی می-کنند.آنان رفته رفته از شیوه ی زندگی کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی و گاه به یکجا نشینی گذار کرده اند.
بسیاری از ترکمن ها در شمال خراسان در نواحی درگز و سرخس و قوچان زندگی می کنند.حضور آنان در این مناطق،نتیجه ی سیاست های پادشاهان قاجار بوده است.یرکمن ها عادت به غارتگری و تاخت و تاز به روستاهای شمال خراسان داشتند .حاکم قوچان،امیر حسین خان،آنان را دستگیر کرد و سپس در روستاهای اطراف قوچان زمین به آنان داد تا به کار کشاورزی بپردازند و از راهزنی و غارتگری دست بردارند.